معاون استاندار و فرماندار ویژه شهرستان سبزوار
حسین ابراهیمی
معاون استاندار و فرماندار ویژه شهرستان سبزوار

    .     .     .
۱۳۹۳/۰۲/۲۷

كاشفى

ویرایشگر متن

حسين بن على بيهقى, سبزوارى الاصل, كاشفى التخلّص, واعظ الشهرة, كمال الدين اللقب*, يكى از مشهورترين دانش مندان قرن نهم هجرى, در شهر سبزوار و در ناحيه (بيهق) به دنيا آمده است.1 در مورد تاريخ ولادت وى, مؤلفان و نويسندگان اين دوره حتى فخرالدين على صفى,2 سكوت اختيار كرده اند. اما با توجه به مطلبى كه در بيش ترِ منابع در خصوص خوابى كه كاشفى براى سعيدالدين كاشغرى در مورد حركت وى به سوى مشهد براى ملاقات با سعد الدين در 860هـ.ق ديده است مى توان به طور تقريبى با عنايت به اين كه كاشفى در اين سال ها در عنفوان جوانى بوده است; تاريخ ولادت وى را در حدود 835 تا 840هـ.ق در نظر گرفت.

ملاحسين واعظ كاشفى, در علوم مختلف از قبيل, تفسير, حديث, فن خطابه, انشا, رياضيات, علوم غريبه, نجوم و… مهارت به سزايى را كسب كرده بود.وى ساليان دراز در شهر سبزوار و نيشابور و مشهد و به خصوص در شهر هرات به كار وعظ و تبليغ معارف دين و مكارم اخلاق اشتغال داشت و با سخنان جذّاب و گفتارى زيبا به ارشاد مردم مى پرداخت و به قول صاحب روضة الصفا: (به آواز خوش و صوت دل كش به امر وعظ و نصيحت مى پرداخت و با عبارات و اشارات لايقه, معانى آيات و بيّنات كلام الهى و غوامض اسرار احاديث حضرت رسالت پناهى را آشكار مى ساخت.
پس از مدتى, ملاحسين از سبزوار خارج و عازم نيشابور و مشهد مى شود; در همان موقع در سال 860 قمرى در خوابى كه مى بيند, براى يافتن سعدالدين كاشغرى به جست وجو مى پردازد, به وسيله كاروانى كه از هرات به مشهد آمده بود, از فوت سعدالدين آگاه مى شود. با اين همه به طرف هرات عزيمت مى كند و سر آرامگاه مولانا, با نورالدين عبدالرحمن جامى, خوابى را كه ديده بود باز مى گويد. جامى تعبير او را از خوابش مى پرسد. واعظ جواب مى دهد: چنين تعبير نمودم كه در جنب مزار سعدالدين به هري§ به خاك سپرده خواهم شد.5 اما جامى تعبير ديگرى از خواب او مى كند و آن اين كه واعظ به زودى با سعدالدين خويشاوندى و نسبتى پيدا مى كند. وقتى كه در سال 904قمرى فخرالدين على (پسر كاشفى) دختر خواجه كلان [از مشايخ نقشبندى] را كه نبيره پسرى سعدالدين كاشغرى بود به زنى گرفت, آن گاه كاشفى تعبير آن خواب را يافت.
ملاحسين توسط جامى, شاعر و نويسنده معروف آن زمان, با اصول و مبادى طريقت نقشبنديه آشنا و به راهنمايى وى در اين فرقه سنى مذهب داخل شد.
بعد از روى كار آمدن سلطان حسين ميرزا در سال 873قمرى به مقام و شهرت كاشفى بيش از پيش افزوده شد. امير عليشيرنوائى (وزير دانش مند سلطان حسين ميرزا بايقرا) از كسانى بود كه شديداً كاشفى را به نوشتن كتاب هاى متعدد به زبان فارسى تشويق و ترغيب مى كرد, به همين جهت بيش تر تأليفات وى به نام اين دو نفر است. در همين دوره مقام وعظ و خطابه, كه مخصوص محدثان و علماى بزرگ بود, در هرات به كاشفى داده شد و: (هر بامداد آدينه در دارالسياده سلطانى, پس از نماز آدينه در جامع عليشير و هر سه شنبه در مدرسه سلطانى و هر چهارشنبه در سرخاك خواجه ابوالوليد احمد وعظ مى كرده و چندى نيز در خيطره سلطان احمد ميرزا وعظ داشته است.)
بيش تر مورخان و تذكره نويسان, تاريخ وفات كاشفى را 910قمرى در هرات ذكر كرده اند:
در هدايت صرف شد ايام عمرش زان سبب
گشـت تاريخ وفـات او (هدايت دستگاه)
تنها پسر كاشفى, به نام (فخرالدين على صفى) كه از پيروان طريقه نقشبندى بوده است, در 939قمرى درگذشته است.غير از تلخيص كتاب (اسرار قاسمى) پدرش, مؤلفاتى دارد كه از آن جمله است: (رشحات عين الحيات) كه در احوال مشايخ نقشبنديه نوشته و در 909قمرى به پايان رسانده و (لطايف الطوايف) در حكايات كه در 993قمرى تأليف كرده و(حرز الامان من فتن آخر الزمان) در خواص و منابع حروف و اسرار قرآن و نيز (مثنوى محمود و اياز) را سروده است.

مذهب
در مورد اعتقادات مذهبى كاشفى دو ديدگاه قابل بررسى است:
1) عده اى را عقيده بر اين است كه ملاحسين پيرو اهل سنت بوده است, به دلايل زير:
الف: فخرالدين على (پسر كاشفى) در معتبرترين و معروف ترين اثر خود به نام (رشحات عين الحيات) آورده است, كه پدرم به اشاره جامى داخل در سلسله نقشبنديه گرديد,13چون نقشبنديه از آن طريقت هاى صوفيانه اى است كه هواداران آن پيرو اهل سنت مى باشند اگر كاشفى به اين فرقه وارد شده باشد, سنّى گرى او قابل ترديد نيست.
ب: ارتباط روحانى و باطنى (به شكلى كه درطريقت نقشبنديه مرسوم است) با سعدالدين كاشغرى ـ به واسطه خوابى كه مى بيند ـ و ملازمت با عبدالرحمن جامى (به عنوان يكى از بزرگان طريقت نقشبنديه) و مصاحبت با امير عليشير نوائى (به عنوان يك سنّى متعصّب حنفى).
ج: واعظ اگر چه متولّد سبزوار است ولى مدّت زيادى از عمر خود را در هرات كه در قرن نهم قمرى اكثر ساكنين آن از اهل تسنّن بوده اند, سپرى كرده است.
د: بيش تر تأليفات وى به ويژه تفاسيرش به سبك نگارش كتب اهل سنت است.
هـ: برخى از شاگردان وى همانند, زين الدين محمود واصفى در بدايع الوقايع باخرزى در مقامات جامى, مواضع ضد شيعى از خود نشان مى دهند, تا جايى كه واصفى در قضاياى ورود قزلباشان به هرات و نواحى خراسان, مجبور به گريز شده است, زيرا با وجود سوابق او و دوستانش در برخورد با شيعيان هرات, به طور يقين به دست قزلباشان كشته مى شد. با اين حال در هر دو كتاب از كاشفى ستايش هاى زيادى شده و هيچ گونه ايرادى به وى نگرفته اند.
2) عدّه اى ديگر بر اين باورند كه واعظ, شيعه خالص دوازده امامى بوده است, به دلايل ذيل:
الف: نامش حسين و متولد سبزوار است. (كه مردم آن مشهور به شيعى گرى و تعصب در آن اند).
ب: كاشفى قصيده اى دارد در مدح حضرت على بن ابى طالب(ع):
ذرّيتى سؤال خليل خدا بخوان
وز لاينال عهد جوابش بكن ادا
گردد تو را عيان كه امامت نه لايق است
آن را كه بوده بيشترِ عمر در خطا
ج: تأليف كتاب روضة الشهدا در مناقب خانواده رسالت و اهل بيت(ع);
د: تأليف فتوت نامه سلطانى, كه در آن بيش از يك بار اسامى خلفا را نياورده, ولى به تكرار اسامى ائمه(ع) ذكر شده است. نيز در جايى از اين كتاب آمده است كه, (اصل شيعى سه است): اول: متابعت سخن حق تعالى, دوم: مراعات شريعت محمد مصطفى(ص) سوم: اعتقاد داشتن به ولايت مرتضى.
شايان ذكر است كه كاشفى اكثر آثارش را به نام عليشير نوائى و يا سلطان حسين ميرزا و يا پسرش محسن ميرزا نوشته است, اما فتوّت نامه را به نام امام رضا(ع) (امام هشتم شيعيان) به رشته تحرير درآورده, همان طورى كه خود در وجه تسميه كتاب گويد: (رساله اى است در بيان طريق هدايت اهل فتوّت… چون به نام خدا مزار پر انوار, حضرت عرشى مرتبت قدسى منزلت, امام تمام و همام امام…
على بن موسى بن ملقب بالرضا
امام الورى نورالهدى كاشف الدجى
امام بحق شاه مطلق كه آمد
حريم درش قبله گاه سلاطين
ـ سلام اللّه عليه و على آله الطاهرين ـ سمت اتمام پذيرفت اين را فتوت نامه سلطانى نام نهاد).
نظريه اى نيز در اين زمينه مطرح شده,كه كاشفى گرايش (تسنن دوازده امامى) داشته است و دليل آن هم, اوضاع و شرايط نامساعد زمان و تعاقب آن عدم تمايل به آشكار كردن گرايش هاى مذهبى خود بوده است.
از آن چه كه بيان شد, استنباط نگارنده اين است كه: در مورد اعتقادهاى مذهبيِ كاشفى, مى توان به يك سير تحول فكرى از تسنّن به تشيّع قائل شد, به اين معنا كه ملاحسين از زمانى كه با نام سعدالدين كاشغرى آشنا مى شود و به دنبال آن با عبدالرحمن جامى و امير عليشير نوائى هم صحبت مى شود, كاملاً در جرگه طريقت نقشبنديه در آمده و يك مسلمان سنى مذهب بوده است; چرا كه وارد شدن در طريقت مذكور ـ كه در تاريخ تصوف اسلامى تنها فرقه اى است كه شجرة النسب شان را به حضرت على(ع) نمى رسانند بلكه به ابوبكر, با داشتن يك فكر شيعى ميسّر نيست, آثار كاشفى در اين دوره از نظر محتوا و سبك نگارش هم كاملاً حال و هواى كتاب هاى اهل تسنّن را دارد كه تفاسير او نمونه بارز آن هستند.
اما با گذشت زمان كه مصادف با رشد تشيع در اواخر قرن نهم هـ.ق و روى كارآمدن صفويان در آغاز قرن دهم هجرى بود, تحولات و دگرديسى هايى در افكار مذهبى ملاحسين به وجود مى آيد كه نتيجه اش خلق آثارى با رنگ و بوى كتاب هاى شيعى است كه نمونه بارز آن روضة الشهداء(تأليف در 908هـ.ق يعنى دو سال قبل از فوت مؤلف) است. بدون ترديد, نويسنده چنين كتابى و يا(فتوت نامه سلطانى) نمى تواند يك سنى متعصّب نقشبندى باشد كه هم صحبت با سنيان متعصّب ديگر همانند امير عليشير و جامى بوده است, مگر اين كه صادقانه مذهب و مسلك قبل خود را ترك گفته و خالصانه و بى هيچ شائبه اى معتقد به شيعه اثنى عشرى باشد.
اين سير تحول فكرى, در مورد اعتقادهاى مذهبيِ پسر كاشفى نيز مى تواند صادق باشد, فخرالدين على كه كتاب (رشحات عين الحيات) را براى خواجه عبيداللّه احرار نقشبندى در شرح حال مشايخ اين طريقت به رشته تحرير درآورده است, بعد از چند سال كه به نگارش (لطايف الطوايف) مى پردازد, مطلقاً از مشايخ نقشبندى نه نامى برده و نه چيزى نوشته و با اين كه از علائم ظهور حضرت قائم(ع) سه روايت از كتاب (فصل الخطاب) تأليف خواجه محمد پارسا (از مشايخ نقشبندى) نقل كرده است; اما ابداً نامى از مؤلف آن نبرده است و نيز در يك موردى كه خواسته است از دوريش محمد سمرقنديِ واعظ, مطلبى نقل كند عمداً اسم راوى را از قلم انداخته و نوشته است: (راقم حروف وقتى كه در ماوراء النهر بود از بعضى اكابر استماع نمود كه درويش احمد سمرقندى دانش مند و به غايت عارف بود).در صورتى كه (بعضى اكابر) همان خواجه عبيداللّه احرار پير و مرشد و پيشواى مقتدر سلسله نقشبندى است كه به قول مؤلف رشحات: (علت غايى و مقصود اصلى از تأليف رشحات ذكر شمايل و مناقب حضرت ايشان بوده) و در سراسر كتاب از او با عنوان (حضرت ايشان) نام بوده است.

آثار
اين نويسنده پركارِ اواخر قرن نهم و آغاز قرن دهم هجرى, آثار متعدّد و متنوعى را در زمينه هاى مختلف از جمله: تفسير, فقه, حديث, سحر و جادو, رجال, تصوّف و عرفان و ادبيات و… از خود به جا گذاشته است كه حتى بعضى از آن ها شهرت و اهميت جهانى دارند. چاپ هاى مختلف از آثار وى در آسيا و اروپا دليلى بر ادّعاى فوق است , براى نمونه مى توان از (انوار سهيلى) نام برد كه سال ها يكى از متون درسى در مدارس هندوستان بود.* آن چه در پى مى آيد, معرفى اجمالى آثار اوست:
اخلاق محسنى: اين كتاب, يكى از آثار برجسته ملاحسين واعظ كاشفى, در حوزه حكمت عملى است كه به نام سلطان حسين ميرزا بايقرا و پسرش محسن ميرزا در چهل باب, با عبارت هاى فارسى روان به نگارش در آمده است.
در واقع ملاحسين, در اين كتاب با الگو بردارى از اخلاق ناصرى (خواجه نصير الدين طوسى) و اخلاق جلالى (جلال الدين دوانى) به بيان آرا و نظريات سياسى خويش در قالب موعظه و نصيحت پرداخته است كه نمونه هايى از اين سخنان گفته خواهد شد.
از اخلاق محسنى چاپ هاى متعدد سربى, سنگى, نسخ خطى فراوان موجود مى باشد و حتى در هندوستان و اروپا نيز چاپ هاى گوناگون از اين كتاب به عمل آمده و در سال 851/م, آن را به انگليسى ترجمه و چاپ كرده اند.23
تأليف اين اثر در سال 900قمرى به پايان رسيده است, چنان كه خود مى نويسد:

با خامه گفتم اى كه ز سر ساختى قدم
در مقدم تو چشم سخن يافت روشنى
اخلاق محسنى بتمامى نوشته شد
تاريخ هم نويس ز (اخلاق محسنى)

الرسالة العلية (فى احاديث النّبويه): رساله مذكور كه مشتمل بر چهل حديث نبوى و به زبان فارسى تأليف شده است, از جمله آثار كاشفى است كه در آن اشاراتى به مسائل سياسى شده و ديدگاه هاى وى را در خصوص سلطنت و حكومت در (اصل) ششم آن با عنوان (در آداب سلطنت و امارت) آمده است. بنا به گفته برخى از صاحب نظران, ملاّحسين اين كتاب را به نام (شيخ عبيداللّه نقشبندى) به رشته تحرير درآورده است, لكن در چندين نسخه خطى اين كتاب, مؤلف آن را به نام نقيب زمان خود (شمس الدين ابوالمعالى على مختار نسّابه عبيدلى تأليف كرده است, به ويژه نسخه اى كه سيد جلال الدين ارموى (محدث) در تصحيح اين رساله از آن استفاده كرده است.
مولانا كمال الدين محمد پسر طاشكُپرى زاده در قرن يازدهم هجرى قمرى, اثر مذكور را به تركى استانبولى ترجمه كرده ولى از آن با عنوان (ترجمه رساله حسين واعظ) نام برده است.
بنا به گفته خود نويسنده, تأليف رساله مذكور در هشتصد و هفتاد و پنج قمرى به پايان رسيده است:

ز هشتصد قـرون بود هفتاد و پنج
كه گشتم از اين نقـد گنجينه سنج

ديگر آثار وى عبارت اند از:
ـ روضة الشهداء (تأليف در 908هـ.ق)
ـ مواهب عليه (يا تفسيرحسينى تأليف در 899هـ.ق)
ـ مختصرا لجواهر (به فارسى كه در حدود بيست و دو هزار بيت است).
ـ جامع الستين (تفسير سوره يوسف).
ـ جواهر التفسير لتحفة الامير (يا: عروس كه به اشاره امير عليشير نوائى تأليف در سال 892هـ.ق)
ـ شرح مثنوى.
ـ لباب معنوى فى انتخاب مثنوى.
ـ مخزن الانشاء (منشآت).
ـ انوار سهيلى (به نام امير احمد مشهور به سهيلى تأليف شده است).
ـ اسرار قاسمى (در سحر و طلسمات و نيّر نجات و علوم غريبه كه به نام مير سيد قاسم از امراى دولت صفوى تأليف شده است).
ـ لوايح القمر (يا اختيارات نجوم).
ـ رساله در علم اعداد.
ـ كتاب مرصد الاسنى فى استخراج اسماء الحسنى.
ـ بدايع الافكار فى صنايع الاشعار.
ـ رسائل در اوراد و ادعيه.
ـ آئينه اسكندرى (يا جام جم).
ـ تحفة الصلوات.
ـ التحفة العله فى علم الحروف و بيان اسرارها.
ـ جواهر الاسرار (شرح اسرار قاسمى).
ـ فضل الصلوة على النبى(ص).
ـ ده مجلس ( كه تلخيص روضة الشهدا مذكور است).
ـ سبعه كاشفيه (هفت رساله در علم نجوم).
ـ مطلع الانوار.
ـ صحيفه شاهى (در منشآت فارسى و عربى).
ـ رساله حاتميّه.*
ـ رساله علويّه.
ـ ميامن الاكتساب فى قواعد الاحتساب.
ـ فيض النوال فى بيان الزوال.
ـ فتوّت نامه سلطانى (در تاريخ فتوّت و عيارى و تصوّف).




منبع :
۱۹۲۰


مطالب مرتبط با این موضوع :


کلیه حقوق این پورتال محفوظ و متعلق به استانداری خراسان رضوی می باشد.

نظرسنجی
مطالب سایت را چگونه ارزیابی می کنید؟
آماربازدیدکنندگان